فریدون زندی

اخرین مطالب در مورد فریدون زندی

فریدون زندی

اخرین مطالب در مورد فریدون زندی

مصاحبه

zandi

(دوستان عزیزم این مصاحبه رو قبلا توی اون یکی وبلاگم نوشته بودم اما چون یه مجله دیگه دوباره این مصاحبه رو به چاپ رسوند تصمیم گرفتم که دوباره بذارمش  امیدوارم خوشتون بیاد )

زندی:صدای قلبم من را به ایران فرستاد

 

پرویز زندی:عاشق کشتی بودم

 

پرویز زندی پدر فریدون زندی ملی پوش دورگه تیم ملی فوتبال ایران در سال 1323 در کرمانشاه دیده به جهان گشود.وی در این مورد می گوید:البته اصلیت من تهرانی است ولی چون پدرم کارمند شهربانی بوده است و بیشتر وقتها در ماموریتهای کاری به سر می برد بچه هایش در شهرهای مختلف به دنیا امدند.ما 6 برادر و یک خواهر هستیم پدرم بچه سرچشمه است و مادرم در منطقه سنگلج به دنیا امده است.زندی بزرگ با اشاره به اینکه ورزش در خوانواده انها ریشه دارد می گوید:من از کودکی کشتی کار می کردم  و عاشق این ورزش بوده ام و در سال 1341 هم قهرمان استان خراسان شدم و وقتی برای مسابقات کشوری به تهران رفتم چون 200 گرم وزن اضافه داشتم از مسابقات محروم شدم و این ورزش را کنار گذاشتم . وی در ادامه در موردسفر به المان و ازدواج با الا کخ  می گوید:پس از پایان تحصیلات و اتمام دوران سربازی به المان رفتم و همان جا شروع به کار کردم در همین کشور با الا کخ اشنا شدم و به وی پیشنهاد ازذواج دادم و گفتم با من به ایران بیاید که نپذیرفت ومن در المان ماندم بعد هم در مسجدی در المان عقد کردیم و وی مسلمان شد و پس از مدتی هم صاحب دو پسر شدیم.

الا کخ:خوشحالم (فری)ایران را انتخاب کرد!

 

الا کخ متولد 1949 زمانی که به دنیا امد مادرش را از دست داد و پدر وی زن دیگری در اختیار گرفت.وی در این مورد می گوید:14 ساله بودم که مادربزرگم به من گفت مادرت به دلیل بارداری تو از بین رفت من خیلی گریه کردم ولی نامادری مهربانم خیلی دلداریم داد این موضوع سالها مرا ازار می داد تا اینکه با پرویز اشنا شدم در حالی که دوستانم مرا از ازدواج با وی منع می کردند ولی پا روی منطق گذاشتم  و حتی مسلمان شدم تا به کسی که علاقمند بودم برسم بعد از ان هم اسم لیلا را برای خود برگزیدم .وی با اینکه یک المانی است با ابراز رضایت از انتخاب فری می گوید:من خیلی خوشحالم که فری ایران رابرای ادامه فوتبال انتخاب کرد چون خود من با اینکه هیچ تعلق خاطر خاصی نسبت به ایران ندارم ولی عاشق سرزمین کهن همسرم هستم چون ایرانی ها فوق العاده مهربان و دوست داشنی هستند.

کوروش زندی:دوست دارم با فرهنگ ایران اشنا شوم!

 

کوروش زندی 3 سال از برادر خود فری بزرگتر است.وی هم مثل فری در شهر 60 هزار نفری اندن در شمال المان به دنیا امده است.کوروش در حال حاضر در دانشگاه کلن دکترای ورزش می خواند و عضو تیم بسکتبال کلن است.وی میگوید:از اینکه فری برای ادامه فوتبال ایران را انتخاب کرد بسیار خوشحال شدم چون من هم به این سرزمین تعلق خاطر دارم من خیلی کم به ایران امده ام و امیدوارم بعد از اتمام تحصیلاتم بیشتر بهسرزمین پدری ام بیایم چون دوست دارن با فرهنگ غنی ایران بیشتر اشنا شوم.

اولین ورود

 

(اولین باری که به ایران امدم قبل از بازی با بحرین بود می ترسیدم و استرس داشتم چون هیچ شناختی از ایران نداشتم و فقط اسم ان را شنیده بودم ولی وقتی با ادم های اینجا اشنا شدم ان استرس را برای همیشه  فراموش کردم.)

پارچه های مشکی عجیب  

       

در اولین ورودم به ایران وقتی از هواپیما پیاده شدم پارچه هایمشکی و رنگی که خانم ها بر سر داشتند خیلی متعجبم کرد چون در المان ادم ها اینطوری نبودتد البته پدرم کاملا در این مورد توضیح داد و من متوجه شدم الان هم که به ایران می اییم مادرم از همان پارچه ها سر می کند البته من می دانم اینها اعتقادات سرزمین پدری من است و من باید به انها احترام بگذارم .)

صدای قلبم گفت ایرانی ام!

 

(دو دقیقه برای تیم ملی امید های المان بازی کردم و وقتی یورگن کلینزمن سر مربی تیم ملی المان شد گفت تمام جوانها را دعوت می کند و احتمال اینکه من هم باشم زیاد بود ولی دوست داشتم برای ایران بازی کنم احساس خوبی نسبت به سرزمین پدری ام داشتم البته برای این انتخاب حرفه ای فکر کردم و حس درونی ام گفت تو ایرانی هستی به همین دلیل هم به صدای قلبم گوش دادم و پیراهن تیم ملی ایرران را پوشیدم .)

مادرم ایران را دوست داشت!

 

(وقتی به پدر و مادرم گفتم قصد دارم ایران را برای ادامه فوتبال انتخاب کنم از خوشحالی گریه می کردند  چون انها هم با اینکه مرا در تصمیم گیری ازاد گذاشته بودند ولی دوست داشتند برای ادامه فوتبال به ایران بیایم  حتی مادرم که المانی است بیشتر از همه من را برای ایرانی شدن تشویق می کرد !!!)

اولین گل!

 

(اولین گلم برای ایران را در یک بازی دوستانه به ثمر رساندم .پیراهنم که پرچم ایران داشت را بوسیدم  چون برای کشوری گل می زدم که به انجا تعلق خاطر داشتم.)

گلهایم تقدیم به پدر و مادرم !

 

(هر چی گل می زنم به پدر و مادرم تقدیم می کنم چون انها برای من خیلی زحمت کشیده اند .البته در المان متاسفانه من از انها جدا هستم و خیلی دلم برای انها تنگ می شود ولی در اغلب سفرهایی که به ایران دارم من را همراهی می کنند تا اینجا با ارامش تمرین کنم . پدر و مادر من بهترین های دنیا هستند.)

از خوشحالی رقصیدم!

 

(بعد از پیروزی در مقابل المان و قطعی شدن صعود ایران به جام جهانی وقتی به هتل برمی گشتیم همه خوشحال بودند .در راه بچه ها دست می زدند و من هم دقایقی رقصیدم!البته اول فکر می کردم این کار بدی است ولی بچه ها گفتند که ادامه بده و من تا نزدیکی های هتل به خاطر صعود ایران به جام جهانی می رقصیدم!)

به روز نامه های الما نی باید پول بدهی !

 

(در المان بعد از بازیها همه حرفها و همه چیزها در ورزشگاه تمام می شود ولی ایران اینطور نیست . بعد از یک بازی تا چند روز در موردش صحبت می کنند تازه اگر در روزنامه های المانی هر روز عکس تو در روزنامه ها باشد انها بد می دانند و فکر می کنند تو به روزنامه ها پول دادی ولی ایران اینطور نیست هر کس که معروف باشد و مردم دوستش داشته باشند همیشه در روزنامه ها هست حتی اگر بد باشد!)

ایران را نمی شناختم!

 

(قبل از اینکه به ایران بیایم چون تا به حال این کشور را ندیده بودم اطلاعاتم در موردش به اندازه چیز هایی بود که از پدرم شنیده بودم .ولی الان که برای بازیها به اردو می ایم و بیشتر با بچه ها هستم چیزهای بیشتری از اداب و فرهنگ ایرانی متوجه شده ام و حتی بهتر از قبل فارسی صحبت می کنم چون بچه ها خیلی به من کمک می کنند )

بهترین دوستان!

 

(تمام بچه های تیم ملی خوب هستند و همه به من کمک می کنند .علی دایی هم همیشه به من میگوید هر چی لازم داری به من بگو با این حساب من با همه بچه ها رابطه خوبی دارم ولی با مهدی وحید محرم و نصرتی بیشتر از بقیه دوست هستم.

دوست دارم در المان گل بزنم!

 

(خوشحالم که توانستیم به جام جهانی برویم سفر به المان نزدیک است و امیدوارم با سعی و تلاش بازیهای خوبی در این کشور انجام دهیم.دوست دارم برای ایران در جام  جهانی گلزنی کنم تا دوباره پرچم دوست داشتنی کشور خود را ببوسم و مردم را خوشحال کنم.)

تهران بزرگتر از هامبورگ!

 

(در المان همه معتقدند هامبورگ بزرگترین شهر است من هم همینطور فکر می کردم ولی از وقتی به ایران امدم متوجه شدم تهران بزرگترین شهر است نه هامبورگ!!)

فقط تهران را دیده ام!

 

(من فقط تهران را دیده ام ولی خیلی دوست دارم بقیه شهرهای ایران را ببینم  البته بازیکنان قول داده اند من را به شهرهای خودشان ببرند .از این بابت خیلی خوشحالم و امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا بچه ها به قول خود عمل کنند .)

عاشق رالی!

 

(علاقه زیادی به رالی دارم و اگر فوتبالیست نمی شدم قهرمان رالی بودم !البته یک بار در مسابقات رالی شرکت کردم ولی برنده نشدم 2 بار هم تصادف شدید داشتم  و خیلی تعجب اور است  که تا حالا زنده ام !البته هیجان سرعت به همین تصادف هاست !ماشین هم خیلی دوست دارم و تند تند ماشین عوض می کنم  در حال حاضر هم یک جیپ دارم.)

خوش تیپم!

 

(بیشتر درامدم را خرج خرید لباس می کنم .به لباس های مارکدار و شیک خیلی اهمیت می دهم و دوست دارم خوش تیپ و خوش لباس باشم.انقدر لباس خریده ام  توی منزلم یک اتاق دارم پر از لباسهای شیک!!!

غذاهای ایرانی بهترین!

 

(برنج خیلی خوش مزه است البته من عاشق قیمه و لوبیا پلو هستم.اتفاقا مادرم هم این 2 مدل غذا را خیلی خوب درست می کند.ولی در المان چون تنها هستم بیشتر غذاهای ساندویچ و اماده می خورم ولی وقتی به ایران می ایم غذاهای تک و شماره یک تهران را  می خورم.

اهنگ ایرانی را نمی فهمم!

 

(تا به حال کاست ایرانی نداشته ام که گوش کنم فقط زمانی که با بچه ها در اردو هستیم انها اهنگهای تو موبایلشان هست را می گذارند و من هم گوش می دهم البته باید اعتراف کنم چیزی از این اهنگها متوجه نمی شوم چون خیلی تند می خوانند!)

بادختر ایرانی ازدواج می کنم!

         

(ازدواج هنوز برای من زود است!چون تا به تمام خواسته هایم نرسم 2 نفره نمی شوم! البته ازدواج کردن خیلی خوب است انسان زندگی جدیدی را تجربه می کند و یک هدف جدید ایجاد می شود ولی الان با این شرایط تصمیم دارم همچنان 1 نفره بمانم !! البته اگر قصد ازدواج داشته باشم از یک دختر ایرانی خواستگاری می کنم چون خانم های ایرانی خیلی زیبا و مهربان هستند و با دختر های تمام دنیا تفاوت دارند!)

فرق ایرانی ها با المانی ها!!

 

(ایرانی ها خیلی خوب و مهربان هستند انها به یکدیگر تعهد دارند و مدام سعی دارند به کسی که احتیاج دارد کمک کنند . در ایران همه به فکر خانواده و دوستانشان هستند درست برعکس الما نی ها !من فکر می کنم مردم سرزمین پدری ام با تمام دنیا فرق دارند ! خوشحالم که به ایران امده ام و کلی تجربه جدید به دست اورده ام  باید اعتراف کنم افتخار می کنم که ایرانی هستم!)

اسمم تاریخی است !

 

(وقتی خیلی بچه بودم از پدرم در مورد اسمم سوال می کردم چون نامم با تمام دوستانم فرق داشت !پدرم گفت فریدون یک اسم اصیل و تاریخی ایرانی است و در قدیم مردی با این نام از بزرگان سرزمین پدری ام بوده است . اسم کوروش برادرم نیز یک اسم تاریخی است !)

ادامه تحصیل می دهم !

 

من دیپلم گرفتم و بعد از ان فقط به فوتبال فکر کردم ولی تصمیم دارم وقتی فوتبالم تمام شد درسم را ادامه بدهم ولی الان اصلا وقت این کار را ندارم .)

عاشق بچه ها هستم !

 

من عاشق کودکان هستم به همین دلیل اگر بخواهم  کار خیری انجام دهم سعی می کنم از کودکان بی سرپرست حمایت کنم و امیدوارم روزی در دنیا فرا برسد که کودک بی خانه ای وجود نداسته باشد !)

از دروغ بدم می اید !

 

ادم صادقی هستم و خیلی رک صحبت می کنم در ضمن از دروغ گفتن و پشت سر کسی بد حرف زدن هم متنفرم و اجازه نمی دهم کسی جلوی من از کسی بد حرف بزند !

تیم های دوست داشتنی

 

من در یین تمام تیم های  دنیا عاشق 3 تیم در اسپانیا هستم و فکر می کنم این تیم ها فوق العاده بازی می کنند . بارسلونا و رئال مادرید و والنسیا تیم های محبوب من هستند که طرفداران زیادی در دنیا  دارند .)

بهترین لژیونرها

 

( مهدی و علی بهترین لژیونرهای ایرانی در چند وقت اخیر بوده اند . مهدی در هامبورگ با شرایط سخت جنگید تا دوباره فیکس شود علی هم با وجود تمام مشکلات توانست در کنار بزرگان بایرن بازی های خوبی انجام دهد . فکر می کنم این 2 نفر لایق ترین سفیران ایان در اروپا هستند.)

پدر عید پول می دهد !

 

ما از کودکی 2 تا عید داشتیم کریسمس که همه المان جشن می گرفت و من و کوروش ان را عید می دانستیم ولی ما در بهار هم یک عید دیگر   داشتیم  که پدرم می گفت از زمان ایران باستان این مراسم اول بهار باقی مانده است. هر سال سفره هفت سین پهن می کردیم و بعد پدر به ما به جای هدیه پول می داد تا هر چه دوست داریم بخریم !

جنگ در تمام دنیا به پایان برسد!

 

بزرگترین ارزوی من این است که روزی برسد در تمام جهان صلح و دوستی برقرار باشد و کسی با کسی دعوا نداشته باشد ! دوست دارم جنگ های تمام دنیا به اتمام برسد و ادم ها فقط یکدیگر را دوست داشته باشند .

متننفر از سرما!

 

با اینکه در المان به دنیا امده ام ولی ادم بسیار سرمایی هستم و چون در فصل سرما مدام دچار سرما خوردگی می شوم از جاهای سرد متنفرم برای همین تمام تلاش خود را انجام می دهم تا به زودی راهی اسپانیا که گرمترین کشور اروپایی است شوم و در این کشور به فوتبال ادامه دهم تا به نوعی از سرما فرار کنم!

برای ایران دعا کنیم !

 

(امسال سر سفره هفت سین همه باید دعا کنند تیم ملی ایران در جام جهانی سربلند و پیروز شود و با کسب موفقیت ای خوب به ایران برگردد.من هم سر سفره هفت سین دعا می کنم علاوه بر موفقیت ایران خودم هم درخشش خوبی داشته باشم امیدوارم ایران هر کجا که هست پاینده و سربلند باشد.)

 

 

مصاحبه

fery jonam

بعد از جام جهانی به اسپانیا می روم

 

 

اگر لاترن به رده دوم  برود از این تیم جدا می شوم

 

اگه تیم لاترن به رده دوم لیگ المان  سقوط کند اون وقت من می تونم از این تیم جدا بشم . قرارداد من به نحوی با لاترن ثبت شده که من این اختیار رو دارم و مطمئن باشید که این کارو انجام می دم . البته اون طور که من شنیدم هم پستی من حتی اگر لاترن هم به دسته دوم سقوط کنه توی این تیم می مونه و از لاترن جدا نمی شه. با توجه به این قضیه و اینکه مربی تیم ما در جریان این موضوع قرار داره ترجیح می ده که به جای من از اون استفاده کنه و همین باعث شده تا من کمتر بازی کنم.

حمایت هواداران کایزرسلاترن

 

در طول بازی های این فصل بارها و بارها از سوی مربیان لاترن بیروزن موندم و اونها نذاشتن که من به میدون برم ولی حمایت هواداران لاترن توی این مدت اونقدر جالب بود که بعضی وقتها مربیان تیم مجبور شدن منو به زمین بفرستن. من خیلی دوست دارم بازی کنم و به میدون برم چون ایتطوری به شرایط بهتری می رسم و می تونم با امادگی بیشتری برای تیم ملی بازی کنم.

به لیگ اماتور نمی ایم !

 

چند وقت پیش یه  صحبت هایی مبنی بر حضور من در لیگ ایران به میون اومده بود ولی با توجه به اینکه می دونم لیگ ایران یه لیگ اماتوره بعید می دونم که شرایط حضور من در این لیگ به وجود بیاد. من با شرایط ایران و فوتبال تیم های ایرانی زیاد اشنا نیستم ولی دوست دارم که کارم رو توی یه لیگ حرفه ای ادامه بدم و فعلا دوست دارم در سطح بالاتری توپ بزنم .

پیشنهاد تیم های انگلیسی

 

راستش چند وقت پیش تصمیم گرفته بودم که از لیگ المان جدا بشم . حتی در صحبت های خود با دوستانم گفتم که توی تعطیلات زمستونی لیگ المان از لاترن جدا می شم ولی با توجه با شرایطی که توی اون قرار دارم ترجیح دادم که بعد از بازی های جام جهانی تیم جدیدم رو انتخاب کنم . من از چند تیم انگلیسی پیشنهاداتی داشتم ولی اگر در بازی های جام جهانی همراه تیم ملی ایران به خوبی بدرخشم اون وقت فرصت بیشتری دارم و پیشنهادات جدیدی بهم می رسه.

اسپانیا گرمتر از بقیه اروپاست

 

 یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم اسپانیا رو انتخاب کنم و به این کشور علاقه مند شدم گرمای اونجا بود . اسپانیا از بقیه کشورهای اروپایی گرم تره و من این موضوع رو می پسندم. با اینکه توی المان به دنیا اومدم و توی این کشور بزرگ شدم ولی همیشه از سرما متنفر بودم و همیشه سرما خوردگی بلای جون من بوده . باور کنین که اگر من کمتر سرما بخورم و دچار انفولانزا بشم خیلی بهتر تمرین و بازی می کنم و می تونم پیشرفت بیشتری داشته باشم.

ایران در جام جهانی

 

انجام بازی های دوستانه می تونه برای تیم ملی ما خیلی مفید باشه . فکر می کنم اگه با امکانات و تدابیر بیشتری  راهی جام جهانی بشیم قدرت بیشتری پیدا می کنیم و می تونبم به دور دوم بازی ها بریم . ما توی گروهمون یه حریف سخت به نام پرتغال داریم . مکزیک هم حریف سختیه ولی من فکر می کنم پرتغال صاحب نام تره. انگولا تیم قدرتمندی نیست و احتمالا 3 امتیاز اون بازی به ما می رسه. به هر حال من فکر می کنم پرتغال سرسخترین حریف ما توی  این گروه باشه.

وسایلم را فروختم و خانه ام رو اجاره می دم!


وسایلم رو فروختم . یکسری وسایلی که اینجا دارم و دیگه لازم نداشتم به همین خاطر اونها رو فروختم . احتمالا بعد از پایان بازی های بوندس لیگا خونه ام  توی لاترن رو اجاره می دم و از اون به بعد در خدمت تیم ملی ام و حتما در اردوها شرکت می کنم  با توجه به تصمیماتی که گرفتم دیگه به این وسایل و این خونه احتیاجی ندارم و باید به دنبال یک خونه جدید اونهم  توی سرزمین های ماتادورها باشم !
بعد از جام جهانی به یک تیم اسپانیا می روم

 

همونطور که گفتم  علاقه خاصی به اسپانیا و لالیگا دارم و تصمیم دارم که بعد از بازی های جام جهانی به یه تیم اسپانیایی یرم. در حال حاضر هم با  چند تیم اسپانیایی مذاکراتی داشتم و به نتایج خوبی هم رسیدم ولی الان شرایط خوبی برای قرارداد بستن نبود و دوست دارم که بعد از بازی های جام جهانی تیم مورد علاقه ام را انتخاب کنم . اما با تمام این حرفها به شما می گم که تیم بعدی من یک تیم اسپانیایی است و توی فصل اینده در لالیگا توپ می زنم چون هم لالیگا را دوست دارم هم گرنای اسپانیا را……. با ماتادورها هم کاری ندارم!!! ( با خنده)